با این کارها مثل آلبرت اینشتین خلاق شوید
به گزارش تیم علمی، آلبرت اینشتین چکیده ای از خلاقیت با اشتباهات زیاد
اولین چیزی که از آلبرت اینشتین به فکر شما می رسد، نابغه ای مسن با موهای ژولیده و البته پرانرژی است. این شخصیتی که شما به یاد می آورید با شخصیت دوران جوانی اش بسیار فرق دارد. او کارمندی ساده در شرکت ثبت اختراع بود و بعلاوه تجربه ازدواجی ناموفق را هم یدک می کشید، اما در همین دوران بود که ایده خودش را مطرح نمود و به مشهورترین دانشمند دنیا تبدیل شد. این پشتکار فوق العاده به همراه ایده های خلاقانه، مفاهیم فکری ما را دگرگون می نماید. بنابراین مطالعه رفتارها و طرز تفکر او درس های زیادی در رابطه با راه های رسیدن به موفقیت به ما می دهد. در ادامه با خبرنگاران همراه ما باشید.
1- یک مشکل خوب پیدا کنید
زمانی که آلبرت اینشتین پسر بچه بود، همواره با خودش فکر می کرد که اگر انسان سوار یک رعدوبرق بگردد چه اتفاقی خواهد افتاد؟ این یک رویای بچگانه معمولی بود. اما اینشتین این ایده را جدی گرفت و همین موضوع تبدیل به اولین و معروف ترین آزمایش های فکری او شد. زمانی که او بزرگ شد و به مطالعه فیزیک پرداخت متوجه شد که طبق معادله ماکسول سرعت نور باید ثابت باشد؛ اما طبق قانون نیوتون اگر یک پسر بچه با سرعت نور بخواهد روبه جلو حرکت کند آن گاه پرتوی نور رعدوبرق باید با سرعت 2 برابر سرعت نور حرکت کند. تعیین بود که این 2 نظریه نمی توانستند همزمان درست باشند. او نتیجه گرفت که سرعت نور یا به زمان و مکان و یا به یک متغیر دیگر وابسته است. همان طور که امروزه می دانیم اینشتین توانست ثابت کند که سرعت نور در خلاء ثابت است و زمان و مکان مقادیر نسبی هستند. به عبارت دیگر، واحد زمان و مکان تنها در شرایط خاص یکسان هستند.
نکته جالبی که در خصوص تئوری اینشتین وجود دارد این است که منطق او برای کشف این موضوع متفاوت با منطق کریستف کلمب برای کشف قاره آمریکا بود. به عبارتی او یک مسئله شناخته شده برای همه فیزیکدانان را حل نکرد، بلکه نبوغش او را به سمت مسئله ای پیش برد که تا آن موقع به فکر هیچ کس خطور ننموده بود.
2- سخت کوشش کنید
یکی از باورهای گمراه نماینده در خصوص اینشتین این است که همه فکر می نمایند او خیلی راحت توانست استعدادهای خود را بشناسد و آن ها را شکوفا کند. داستان هایی که درباره مردود شدن او در درس ریاضی گفته می گردد صحت ندارد. او یک دانش آموز باهوش بود اما بهتر از دیگران نبود. حتی دوستان صمیمی او نیز به ندرت متوجه تفاوت های او با دیگران می شدند. چیزی که باعث تمایز اینشتین با دیگران شد این بود که او یک موضوع را برای مدت زمان طولانی در فکر خود نگه می داشت و پیوسته روی آن کار می کرد. او روی سوار شدن روی صاعقه به مدت 10 سال فکر کرد تا توانست رابطه خاصی میان نظریه ها پیدا کند. این تفکر بعد از مدتی جای خودش را به قرار گرفتن در آسانسور داد و 10 سال هم روی این موضوع فکر کرد تا توانست به نظریه نسبیت عمومی برسد. آلبرت اینشتین بدون شک فرد باهوشی بود؛ اما هیچ استعداد خدادادی نداشت که او را از دیگران متمایز کند. درواقع می توان نتیجه گرفت که این سخت کوشی و کوشش کردن است که باعث تمایز انسان ها از یکدیگر می گردد.
3- یک مکان امن داشته باشید
چه چیزی باعث شد تا یک فرد معمولی بتواند دنیا را با تفکرات خودش تغییر بدهد؟ آلبرت اینشتین بعد از فارغ التحصیلی از مدرسه در سال 1900 چند سال بیکار بود و همین موضوع او را افسرده نموده بود. اما با این حال او در سال 1905 یک کشف بسیار مهم انجام داد و همین موضوع باعث شد تا آن سال، سال معجزه اینشتین نام بگیرد. علت اصلی این اتفاق عضویت اینشتین در یک گروه غیر رسمی بود که اعضای آن به طور مرتب با یکدیگر دیدار می کردند و در خصوص فیزیک، ریاضیات و فلسفه باهم صحبت می کردند. بودن در این مکان احساس اعتمادبه نفس و حمایت را در اینشتین تقویت کرد و توانست با آسودگی بیشتری روی موضوعات علمی فکر کند. این روزها تحقیقات علمی نیز نشان می دهند که بودن در چنین محیط هایی که افراد بتوانند آزادانه و بدون احساس ترس از مسخره شدن ایده های خودشان را بیان نمایند، می تواند خلاقیت و نوآوری را در انسان ها به اندازه زیادی افزایش دهد. اینشتین تنها چند سال بعد از عضویت در این گروه توانست تمام دنیا را با افکار و نظریه های خود شگفت زده کند. او چند دهه بعد فعالیت های خودش در این گروه ادامه داد و حتی همکاری خودش را با چند نفر از اعضای آن گروه قوی تر کرد.
4- از اشتباه کردن نترسید
اینشتین به سرعت جایگاه خودش را در تاریخ پیدا کرد و به عنوان یکی از بزرگ ترین نوابغ شناخته شد؛ اما این به این معنا نبود که او همواره درست می گوید. درواقع موضوعات زیادی وجود داشتند که او به شدت در خصوص آن ها اشتباه فکر می کرد. به عنوان مثال او نمی توانست نظریه اصلی کوانتوم یعنی بنا شدن دنیا بر احتمالات را بپذیرد. همین موضوع جدال مشهور اینشتین و نیلز بور را شکل داد. اینشتین معتقد بود که تصادفات هیچ جایی در قوانین دنیا ندارند و گفت: خدا تاس نمی اندازد. نیلز بور با این نظر او به شدت مخالف بود و به عدم قطعیت اعتقاد داشت. او در پاسخ گفت: اینشتین، لازم نیست تو به خدا بگویی که چه کار کند. بعد از گذشت چند سال تعیین شد که نظر نیلز بور درست بوده است و او توانسته در این مناظره پیروز گردد. با همه این ها می توان گفت که حتی اشتباهات اینشتین نیز بیشتر از موفقیت های سایر افراد توانست به پیشرفت دانش یاری کند و بسیاری از نظریه های او این روزها همچنان مورد بحث و مطالعه قرار می گیرند.
همه ما اینشتین را به عنوان یک فرد نابغه و خلاق می شناسیم، درصورتی که او ویژگی های دیگری هم داشت. او در خصوص موضوعات مختلف بسیار فکر می کرد، اشتباهات زیادی مرتکب می شد و حتی با همسرش نامهربان بود. بنابراین زمانی که از دستاوردهای او صحبت می کنیم خوب است که راه های رسیدن به آن ها را نیز در نظر داشته باشیم.
منبع: الی گشت